داشتم براتون می گفتم روزی که رفتم نمی دونستم که می خواند چی کارمون کنند بعد از یک هفته که گردون و گروهان معلوم شد تازه شروع کردند به تقسیم بندی من آقا بعد از تقسیم بندی من شما حساب کنید من چه کار کردم از پایین کوه با دو تا ساک گنده با یک ساک سربازی رفتم بالای کوه بابام اومد جلوم اما التماس هیچ کسی را نکردم تا آدم بشند خیلی ها به من ...
تو سربازی و هفته های اول که وارد نظام می شی هی مثل گنگ و لال ها می مونی نمی دونی باید چه کار کنی اما بعد از 2 ماه هی می خوای فرار کنی بعد از چهار ماه هی روز ها را می شماری بعد از 10 ماه هی ماه ماه می کنی هی می گی پایه بالا پایه بالا بعد از 18 ماه پایه بوق کشی شروع می شه اما بعد از آخر خدمت تازه می ری تو اضافه خدمت تازه می گی ای کاش نمی آمدم ...
با سلام یاد یکی از خاطرات سربازیم افتادم آقا یه روز رفتیم غذا بخوریم تو سنگر خودمون نشسته بودیم عربا رفته بودند غذا درست کنند غذا شینسل مرغ بود برامون اورد مام تا تونستیم خوردیم تو خوردن دیدیم که انگار غذا ها استخوون داره بعد از پسره پرسیدیم چی ریختی تو غذا گفت سوسک آقا یاها همه بالا آوردند پسر عربه را تو تونستند زدند نه اینجورا ...
دیوونه ترین خلقت خدا رو زمین فکر کنم خودمم رفتم سربازی میدون آخر تیر اندازی که شد گفتند بست است اما یک فشنگم جا موند که عمل نکرد فرمانده من رفت جلو سیبل که امتیاز منا بشماره یک مرتبه تیر در رفت جفت پاهاش سوراخ شد تیر خورد وسط سیبل سوراخ کرد رفت 5000000تومان جریمه دادم تا ببخشندم تا حالا اینجوری دیده بودید ...
بچه ها نمی دونم چرا هر وقت کسی می میره اینقدر که برای شام و غیره می دند تا زنده وایساده نمی دند.
همسایه ما مرد بیچاره دو ماه بود غذاش تخم مرغ بود به محض مردن برای سوم طرف برنج و خورشت قیمه و دوغ و سبزی و مخلفات و میوه های آنچنانی الی آخر هر چی بگید دادند با یه سفره 200 متری برا شام بیچاره این مرده ها که نخوردند تا می میرند فقط مردم می ...
آقا ما رفتیم نماز جمعه بعد نماز گفتند که باید برید تظاهرات من بیخیال هم رفتم بیرون پشت سر من پرچم گرفته بودند که تظاهرات راه بیاندازند منم سیگارا در آوردم بکشم حواسم نبود دارند فیلم منا می گیرند بعد از تظاهرات رفتیم خونه بابام زد شبکه اصفهان تظاهرات ظهر را نشون می داد آقا یک مرتبه عکس من بدبخت افتاد جلو چشم آقام بابام بهم گفت بیا ...