قسمت دوم خواستگاری
با سلام خدمت شما این قسمت در مورد دیدن دختره توسط داداشما بگم....
داشتم براتون می گفتم که چی چی شد داداشم دختره را دید اومد به مامانم گفت که یه همچین دختری را دیده برا خودش و میخواد بره خواستگاری دختره بعد از این که مامانم رفت و برگشت دیدم اوه خوشحال و خندونه گفتم چی شد گفت دختره اینقدر خوشگله که نگو و نپرس منم خوب ...
یه خاطره از عقد داداشم دارم که تو قسمت بعد براتون می ذارم بخونید خیلی جالبه از دست ندید ..........
خاطره ای از داداشم بگم که چطوری رفت جلو حالش گرفته شد و اومد عقب... چند روز بعد از این که من خواستگاری کردم و نشد داداشم رفت تو کف عشق و عاشقی آقا یه دختره را دید همکاراش بود چند روزی دیدم هی میره تو لاین و واتس آپ و غیره ولی نمی دونستم که چی ...
با سلام خدمت شما می خواستم در مورد موضوع پیوند زناشویی بگم نمی دونید چه پیوند جالبیه زمان حضرت علی امام اول شیعیان یه سپر مهریه حضرت زهرا کرد اما الان اون سپر شده 200 تا سکه طلا 200 مثقال طلا سه تا خونه تو بهترین نقطه جهان بهترین جهاز بهترین وضع عقد و عروسی تازه اینا که چیزی نیست باید جونتم بدی به زنه تا راضی بشه یک شب باهات همبستر بشه ...
با سلام خدمت شما می خواستم در مورد موضوع پیوند زناشویی بگم نمی دونید چه پیوند جالبیه زمان حضرت علی امام اول شیعیان یه سپر مهریه حضرت زهرا کرد اما الان اون سپر شده 200 تا سکه طلا 200 مثقال طلا سه تا خونه تو بهترین نقطه جهان بهترین جهاز بهترین وضع عقد و عروسی تازه اینا که چیزی نیست باید جونتم بدی به زنه تا راضی بشه یک شب باهات همبستر بشه ...
خاطره ای که می خوام براتون بگم از خواستگاری من در اسفند سال پیشه خواستگاری که نه دیوونه خونه بود به جای خواستگاری.مامانم رفت برام لباس خرید اونم 70000 هزار تومان ولی بزار از اول بگم مامانم اومد گفت بیا بریم خواستگاری گفتم چند نفرند گفت 3 تا خودش و مامانش و باباش چه کم جمعیت بار دوم که رفت تحقیق گفت 5 تا دو تا دیگه هم زایید گفتم اینا کجا ...
یه روز تو سربازی نشسته بودیم قرار بود عملیات انجام بدند اما نمی دونستم کی و کجا بعد از چند روز یک مرتبه ساعت 6 بعد از ظهر گفتند عملیات میخواد انجام بشه به تعدادی نیروی تفنگدار نیازمندیم منه جو گیرم پاشدم نمی دونستم که چی طوریه که وگرنه اصلا از جام تکون نمی خوردم به هر حال رفتیم با کلی وسیله نمی دونستم چه اتفاقی می خواد بیفته بعد از ...
می دونید فرار از زندان خدمت یعنی چی یعنی این که بری خدمت کلی بدو بدو بعد از 2 سال که بیچاره می شی هی بابات میاد جلو تازه بری تو اضافه خدمت سربازای زیادی را دیدم که این کار را به راحتی می کردند.
مثلا یکی از رفیقای خودم 5 ماه قبل از من رفت خدمت یک سال بعد از من اومد بیرون.رفته بود خودشو کارت کارتی کرده بود و اخرش کارت قرمز بهش دادند.
حالا ...
با سلام خدمت شما اگه می خواهید بدونید که تو خدمتم هلی برن چی طوری زدم فقط بخونید که چطوری هلی برن زدم هلی برن یعنی این که هلی کوپتر دشمن میاد پشت خاکریز و نیروهای دشمن بعد از کلی چریک بازی یک نفر الی 50 نفر را آزاد می کنند اونم ده تا ادم که دیوونه دیوونند.
ساعت 6 بهمون گفتند بیایید هلی برن دارید بعد کلی برو عقب و بیا جلو رفتیم هلی برن ...
با سلام خدمت شما از این که می بینم کسی هست که خاطرات سربازی منا بخونه خوب بذار بگم تابخندیم.اولین روزی که از مرخصی اومدم هنوزم یادم هست از بندر که اومدم به سمت اصفهان به محض این که وارد اصفهان شدم مثل نینجا ها پریدم پایین جاده آسفالتا بوس کردم می دونید چرا از بس که سوار کشتی بودم و روی اب حالم از آب بهم می خورد از بس دریا زده شده بودم ...
آقا ماروز نمی دونم دوم بود یا سوم من هم که تازه رفته بودم سربازی تازه رسیده بودم جزیره گرفتیم تخت خوابیدیم یک مرتبه مثل جن زده شدم می دونید چرا یک مرتبه شروع کردند به تیر اندازی حالتش جالب بود فکر کنید نشسته اید تو سنگر تازه از راه اومدید خسته و هلاک چشم ها قرمز خواب الود یک مرتبه با کلاشینکف بلند بشند بیاند تو سنگر رو رگبار سی تا ...
ادامه هفته که گذشت و یک هفته رفت کار من تو یک هفته خوردن و خوابیدن و دستشویی تمیز کردن بود آقا ما را بردند تا ببرند دوباره برگردوندند سر جای اول گفتند هوا خرابه نمی شه رفت. آقا هفته دوم هم گذشت تا بالاخره ما را بردند جزیره ابوموسی اونم برج 12 اولاش بود بعد از کلی ادا در آوردن تازه ما را بردند تو جزیره جزیره که نبود شهر بود منا انداختند ...
سلام دوستان عزیز که این مطلب را می خونید خاطرات بعد از آموزشیما براتون می گم بخندید.
روزی که معلوم شد که من کجا باید برم 8 روز مرخصی بهم خورد آخه افتادم جزیره ابوموسی جزیره ای که با اصفهان 1300 400 کیلومتر فاصله داشت.بعد 8 روز که رفتم گفتند باید برید منطقه یک بندر عباس آقا یه سرباز دیوونه نشست بغل من هی چرت و پرت می گفت از خاطرات بچگی هاش ...