سال صدو بيست و نه هجري ابومسلم را به هدف خويشكه قيام بر بني اميه بود نزديك كرد. در بيست و پنجم رمضان اين سال كه از پيش براي خروج معين شده بود وي در قريه سفيدنج كه از آن سليمان كثير و اعراب خزاعي بود بيرون آمد. امام دو علم به نام « ظل » و « سحاب » براي ياران فرستاده بود كه تا درين روز بيرون آرند. در آن روز كه ستمديدگان آنهمه ...
از روايات غير اسلامي چنين بر مي ايد كه در خراسان به تحريك سردار سياه جامگان ، بندگان بر خداوند خويش شوربده انده و در يك شب همه آنها را كشته اند و اسب و سلاح و خواسته شان را برگرفته اند. اين روايات بدين گونه در طبري نيامده است اما دور نيست كه دشمني با عرب خاصه در روزايي كه هنوز خون يحيي بن زيد در جوزجانان مي جوشيده است و مرده او بردارد ...
با اينهمه از اعراب نيز ابومسلم همراهان و ياران بسيار داشت. هاشميه ،راونديه ، و كفيه در بين اين سياه جامگان مخصوصاً فعاليت بسيار مي كردند. كفيه كساني بودند كه مي گفتند حاضرند بكمترين قوت يك كف گندم بسازند و در پيشرفت مقصود اهتمام بجاي آورند. راونديه و هاشميه نيز در اين كار همان اندازه شور و گرمي نشان مي دادند.
اينان مخصوصاً در ...
در واقع هنگام ورود ابومسلم به خراسان كار دعوت در آنجا بر دست اين سليمان بن كثير بود و او درين مسافر تازه رسيده كه از موالي نيز بود به چشم رقيب مي ديد و بدواعتنايي نداشت. اين كارشكني و سردي حتي يك بار ابومسلم را از نوميدي واداشت كه ميدان را براي حريف خالي كند و از مرو به كوفه بازگردد.
چنانكه تا قومس نيز رفت اما در آنجا بسبب پيام و ...
از اين رو بود كه در خلافقت خويش شيعه را كنار زدند ،راونديه را ريشه كن كردند و با آل علي بناي خصومت نهادند. بهرحال در دعوت سري آنها همه گونه مردم ناراضي جلب و جمع شدند. بيشترشان شيعه و موالي بودند اما ازاعراب نيز ، هرچند زياده مورد اعتماد نبودند ،كساني در راه نشر دعوت آنها جانفشاني كردند.
درين ميان جنگهاي حارث بن سريج تميمي كه ...
اين دعوت پنهاني بود و داعيان مردم را به امامت آل محمد بي آنكه نام خاصي را ذكر كنند مي خواندند و اين را دعوت به « الرضا » الرضا من آل محمد مي ناميدند و ظاهراً نام امام خصاي از « آل محمد » را ذكر نمي كردند تانام او پيش از وقت فاش نشود و ازتعرض عمال خلفا در امان بماند بدينگونه داعيان عباسي كه محمد علي آنها را به خراسان فرستاده ...
بسياري از داعيان و ياران « آل محمد » كه پنهاني براي خاندان « عباس » فعاليت و دعوت مي كردند ، از طبقه پيشه وران و صنعتگران كم مايه بودند. زن سازان .كوزه گران ، آهنگران ، انار فروشان ،موزه دوزان ، بقالان ،سركه فروشان ، باقلا فروشان ، برزگران و روستاييان و اينگونه طبقات ازين نهضت مخفي استقبالي تمام مي ركدند. ...
ذكر نام بعضي از اينگونه كتابها مثل آنچه سعيدبن حميد بختگان و هيثم بن عدي و علان شعوبي و ابوعبيده در مثالب عرب نوشته اند در الفهرست ابن النديم آمده است و پيداست كه شعوبيه در اين كار افراط و مبالغه يي داشته اند. چنانكه در تأييد فضايل عجم گاه دست به جعل حديث هم زده اند: كاري كه اعراب نيز براي معارضه با آنها از آن خودداري نكرده اند. گذشته ...
اما شعوبيه در زمان آنها تا به زندقه نمي افتادند مي توانستند همه جا در بغداد و بصره و هرجاي ديگر در شعر و سخن خويش بر اعراب بتازند و آنان را به باد ريشخند بگيرند. باري در بين احزاب و قرق اسلامي ، آنها كه مخصوصاً با امويان و سياست نژادي آنها روي موافق نشان نمي دادند مورد توجه شعوبيه واقع شدند. نه فقط شيعه در بين شعوبيه طرفداران يافت ...
ديك الجن شاعر مشهور نيز مثل بشار بر اعراب آشكارا طعنه مي زد. فضيلت عرب را انكار مي كرد و بهيچ روي عرب را از ديگر مردم برتر نمي شمرد. چنانكه خريمي نام شاعري ديگر كه از سغد ماوراءالنهر بود به كسري خاقان كه هر دو را از نياكان خويش مي پنداشت نازش ميكرد و آشكارا ميگ فت كه اجداد وي در روزگار شرك بر جهان سروري داشته اند و در عهد اسلام نيز از ...
در اشعار اين قوم اعراب مورد طعنه و مسخره واقع مي شدند. در باب انساب آنها ، در باب آداب آنها ، و حتي در باب اخلاص و ايمان آنها حرف به ميان مي آمد. زبان فارسي با ذخاير عظيم ادب كهنه آن كه كليله و دمنه ، كتاب تاج ، كتاب آئين نامه ، كتاب خداينامه ، كتاب كاروندو جاودان و ويس و رامين و هزارافسان و فلويات و ترانه هاي خسرواني از آن باز مانده بود ...
هرگز نه دولتي داشته است نه قدرتي. نه صنعت و هنري به جهان هديه كرده است نه دانش و حكمتي. جز غارتگري و مردمكشي هنري نداشته است و از فقر و بدبختي اولاد خود را مي كشته است. اما قرآن و آيين اسام كه عربها بدان مي نازند و بر ديگر مسلمانان فخر مي فروشند خود هيچ اختصاص به عرب ندارد و آنگاه قرآن و آيين مسلماني خود ازين دعويهاي ناروا و تعصب آميز ...